ماه محرم 97 در روستا
عزیز دلم سلامی از ته قلبم به پسر خوشگلم...
امسال هم مثل هر سال عاشورا و تاسوعای حسینی رو تو روستا بودیم البته اینو بگم که محرم و می ریم روستا.
تاسوعا و عاشورای حسینی رو تو خونه بابا بزرگ مامان بودیم...
تو هم اونجا کلی با پسرعمو و پسر عمه مامانی بازیکردی و کلی بهت خوش گذشت سرباز کوچک امام حسین عذاداریت قبول باشه عشقمممم...
اینجا در حال آتش زدن خیمه ها بودن...
اینجا هم داری با امیر حسین پسرعموی من داری ظرف میسوری الهی فدات بشم که کلی خسته شدی و ظرف هارو خیلی تمیز شستی... و یه بسته بزرگ ریکا رو تموم کردین😛😛😛😛😛😍😍😍😍😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی