امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

منیم گوزل اوغلوم

قشنگترین دلیل زندگی مامان و باباش

خرداد 97

1397/4/2 10:13
423 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گل پسرم الان که دارم مینویسم شما در خواب ناز هستی منم تمام کارهامو کردم خونم شده مثل دسته گل تر و تمیز با بوی قورمه سبزی که بار گذاشتم همه چی عالیه و من چقدر خوشبختم که بابایی و تو رو دارم. امروز تصمیم گرفتم خاطرات هر ماهت رو بنویسم تا برات یادگاری بمونه.

اما مشکل اینجاست که نمیدونم از کجا شروع کنم؟!؟!

خوب اول بریم سراغ اخلاق های خاص خودت که ماشاالله خیلی پسر اروم مؤدب و باهوش هستی. این روزها گل پسرم فقط کارتون میبینه دیگه تموم کارتون هارو خودم از حفظم. اصلا دوست نداری بیرون بریم دوس دلری همش تو خونه باشیم و تو کارتون ببینی و با تبلت بازی کنی و اکثرا با ماشین کوچولوهای فلزیت سرگرم هستی خیلی پسر حرف گوش کن هستی هر کاری بهت بگم انجام میدی فقط از خونه بیرون نمیری که من بکمی اذیت میشم اما فدای تار مویت. 

یه ماهه سعی میکنم ببرمت مهد کودک اما اصلا دوس نداری بری. منم از ایندت میترسم آخه تو روابط اجتماعی ضعیف هستی انشاالله که درست میشه خدا بزرگه. 

دیشب بعد از تماشای سریال پایتخت میخواستم برم بخوابم یکمی خسته بودم تو پیام بازرگانی تبلیغات ماکارونی کردند تو هم دیدی و دهنت آب افتاد برگشتی بهم میگی :مامان میگم جانم بگو میگی تو که عشق منی عمر منی جیگر منی من که دوست دارم کمکت میکنم ماکارونی هم اصلا ضرر نداره ها... یعنی من هلاک درخواست غیر مستقیمتم دیگه ساعت ۱۱ شب پاشدم ماکارونی پختم خپردیم بابایی که ماکارونی زیاد دوست نداره منو تو خوردیم اونم خوابید البته تمام حرفهاتو به زبان شیرین ترکی با یه لحن خاص گفتی که اگه جونمو هم میخواستی عمرا نمیتونستم نه بگم.

یه بار هم مریض بودم بهم میگفتی مامانم عمرم بیا ببرمت دکتر از آمپول نترس من مردم کنارتم خودم دستتو میگیرم نترسی ببین منو من اصلا نمیترسم😂 کل کارهامو خودت کردی نذاشتی دست به سیاه و سفید بزنم ناگفاه نماند واسه چن روز واسم کار درست کردی 😂به بابات میگفتی بابا جونم مگه نمیبینی مامام مریضه چرا هی غذا میخوری میوه میخوری امروزو هیچی نخوری نمیشه... الهی من فدای پسر مهربونم بشم 😘😘😘😘😘😘 

از کارهای روز مرت هم بگم که صبحا ساعت ۱۱،۱۲ بیدار میشی اول نیم ساعت مراسم صبح بخیر و بوس و بغل بعد هم صبحانه میخوای که باید سیب زمینی یا تخم مرغ باشه رابطه خوبی با پنیر نداری . بعد هم یکمی نقاشی میکشی باهم شعر میخونیم پسر شیرین زبونم از حرفات اصلا سیر نمیشم میشینیم با هم حرف میزنیم با فلش کارت های زبانت کار میکنیم تا ساعت ۳ ظهر که بابایی میاد اول میگی سلام بابا خسته نباشی بعد هم میگی بابا واسم چی خریدی اونم طبق معمول شیر هویچ خریده. بعد هم یه دونه بوسش میکنی و میگی دستت درد نکنه.

بعد از ناهار هم شما خواب بعد از ظهر نداری و کارتون میبینی بعد از تموم شدن کارتون با اون شیرین زبونیات بهم میگی مامان پاشو چایی بذار بابام خستس. تو اینترنت نوشته زیاد خوابیدن خوب نیست😜😜😜😜😜😹😹😹😹😹😹

بعد از ظهرها هم یه بستنی نوش جان میکنی و میریم تو حیاط یکمی بازی میکنی بعد هم یه عصرانه توپ نوش جان میکنیم و شما کارتون میبینی و منم به کارهام میرسم. بابایی میگه شما مادر و پسر فقط دز حال خوردن هستید مگه چه خبره😂😂😂😂😂😂😂😂😂😆😆😅😅😍😍😍😍

هر هفته یکشنبه ها خونه آنا جون مامان مامانی هستیم سه شنبه ها بابای مامان مهمونمون هست پنجشنبه ها هم میریم روستا خونه پدری بابا که کلی بهت خوش میگذره با پسرعمو ها...😘😜😜😜😜

جمعه ها هم میریم باغ پدری مامانی که یه کباب خوشمزه میزنیم به بدن

گل پسرم دیگه واسه امروز بسه بقیش خاطرات خرداد رو هم بعدا میذارم.....😘😘😘😘😘😘😘😜😍😅😅😍😍😍😍😍😍😆😂😅

خیلی دوستتون دارم مردهای خونه🙋🙋🙋💑💑💏💗💗💗💗💗💗💗💗

 

 

 

 

پسندها (12)

نظرات (3)

مامان صدرامامان صدرا
2 تیر 97 14:29
خدا براتون حفظش کنه ❤حال دلتون خوبه خوب باشه انشالله🌷🌷🌷
مهندس زهرا فرجی
پاسخ
ممنونم شما هم همچنینمحبت
عمه فروغعمه فروغ
2 تیر 97 17:10
ای جانمحبتچه گل پسر شیرین زبونیبغل...خدا حفظش کنهگل
مامانمامان
3 تیر 97 8:39
پارسای من تو راهه خونتونه!قرمه سبزی رو نکشید سرد میشه!!خندونک
مهندس زهرا فرجی
پاسخ
قدمت رو چشم آقا پارسا....بفرما