پسرم تیب زده میخواد بره مهمونی
امیر حسین عزیز دل مامان و بابا در حال خواب
سیسمونی نفسم سری یک
هدیه ای از طرف خاله زیبا هدیه ای از طرف انا اولین لباس پاییزیت لباس دو ماهگیت عزیزم این لباس رو از بیله سوار برات مامانی خریده این رو از استارا دایی جون برات کادو گرفته اولین لباسی که با عشق برات خریدم عزیزکم اینو بابا بزرگ بهت خریده این هدیه ای از طرف بابایی عزیزدلم این لباس رو نمیدونی با چه عشقی برات خریدم این هم سوغاتی مشهد از طرف خاله فاطمه ...
نویسنده :
مهندس زهرا فرجی
12:56
پسر عزیزم در حای تماشای مسابقات اسیایی
اولین رانندگی خوشگل مامان
امیر حسین عزیز دل مامان و بابا
پسر عزیزم در حای تماشای تلوزیون
بدون عنوان
زیباترین دعاها در زیباترین لحظات خدا در این شبها زیباترین سرنوشت را برای عزیزانم و مهربانی که این نوشته را میخواند مقدر کن. خدایا بهترین روزگاران را برایشان رقم بزن و آنها را در تمامی لحظات دریاب. مبادا خسته, بیمار, افتاده و یا غمگین شوند. دلشان را سرشار از شادی کن و آنچه را که به بهترین بندگانت اعطا می کنی به آنان عطا کن. اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم و یا از روی خودخواهی فقط خود را پسندیدم, اگر از دست من در خلوت خود گریه ای کردی, اگر بد کردم و هرگز به روی خود نیاوردی, اگر زخمی چشیدی گاه گاهی از زبان من, اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن بیان من! حلالم کن ...
نویسنده :
مهندس زهرا فرجی
18:08
زندگی از نگاه سعراب سپهری
شب آرامي بود مي روم در ايوان، تا بپرسم از خود زندگي يعني چه؟ مادرم سيني چايي در دست گل لبخندي چيد ،هديه اش داد به من خواهرم تكه ناني آورد ، آمد آنجا لب پاشويه نشست پدرم دفتر شعري آورد، تكيه بر پشتي داد شعر زيبايي خواند ، و مرا برد، به آرامش زيباي يقين :با خودم مي گفتم زندگي، راز بزرگي است كه در ما جاريست زندگي فاصله آمدن و رفتن ماست رود دنيا جاريست زندگي ، آبتني كردن در اين رود است وقت رفتن به همان عرياني؛ كه به هنگام ورود آمده ايم دست ما در كف اين رود به دنبال چه مي گردد؟ !!!هيچ زندگي ، وزن نگاهي است كه در خاطره ها مي ماند شايد اين حسرت بيهوده كه بر دل داري شعله گر...
نویسنده :
مهندس زهرا فرجی
18:07