بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
پسری از خطه آذربایجان
پسر عزیزم دیروز داشتم حیاط رو جارو میکردم تو هم هی میگفتی ایش ایش یعنی شبنگ رو میخواستی وبالاخره گررفتی شلنگ رو همه جای خودت و منو خیس کردی اینم از عکسات قربون اون چشای سیاهت بشم کشته مرده اون نگاه کردنتم من... ...
نویسنده :
مهندس زهرا فرجی
14:42